برگزاری نشستهای تخصصی در جشنواره فیلم کوتاه تهران / بررسی نمونه فیلمهای کوتاه در ژانر
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۲۸۰۵۴
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از ستاد خبری سی و نهمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران، در ابتدای این نشست، دو فیلم «خرگوش» از حسام رحمانی در ژانر فانتزی کمدی و «مورس» ساخته روناک جعفری در ژانر معماییسیاسی نمایش داده شد.
در ادامه مریم اسمی خانی درباره فیلم کوتاه «خرگوش» گفت: اینکه این فیلم زمان خودش چقدر دیده شده و چقدر از آن استقبال شده را نمیدانم ولی قطعاً اگر در چند سال گذشته چنین فیلمی ساخته میشد قطعاً دیده نمیشد، چون موضوع ژانر چندان اهمیت نداشت و اکثر فیلمها در ژانر اجتماعی ساخته میشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او درباره ژانر فانتزی گفت: ژانر یعنی دسته بندی و با این عبارت که چه فیلمی در چه ژانری است، به اندازه یک پاراگراف درباره فیلم توضیح داده ایم برای همین یاد گرفتن این اسامی اهمیت پیدا می کند. در ژانر فانتزی، فیلمساز دنیای واقعی را کنار میگذارد و دنیای جدیدی خلق میکند؛ قواعد جدیدی میگذارد و طبق قوانین خودش فیلم را پیش میبرد.
اسمیخانی ادامه داد: این فیلم در طراحی صحنه و نورپردازی به اندازه بضاعت خود تلاش کرده بود، در ژانر فانتزی دست فیلمساز باز است ولی شاید مشکلات مالی مانع آن شود آنطور که باید به آن بپردازد.
وی همچنین درباره فیلم کوتاه «مورس» گفت: چیزی که در این فیلم برای من جالب بود، نورپردازی بود که به معمایی بودن فیلم کمک کرده بود و همچنین اطلاعات پراکندهای که در طول فیلم به مخاطب داده میشد. لوکیشین فیلم ناکجا آباد است و وقتی قصه را بر پایه معمایی می سازند، این کشش را ایجاد میکند که مخاطب از سوالی به سوال بعدی برود و در این فیلم رعایت شده و باید مراقب بود حجم سوالات از حدی خارج نشود که ارتباط مخاطب با فیلم قطع شود. بسیار مهم است کجا جواب چه سوالی را میدهیم. فیلمسازان این نکته را به مرور کسب می کنند.
پس از آن کاظم دانشی، دیگر مهمان این نشست گفت: مشکلی که در تمام این سال ها فیلم کوتاه با آن روبرو بودهایم این بود که در تمام این دورهها و در فضای فیلم کوتاه، فیلمسازی در برخی ژانرها مانند ژانر کمدی نداشتیم، این گونه نبود که خود فیلمساز نخواهد، در واقع به ژانر توجه نمی شد و فیلمسازان مجبور می شدند ژانر خود را عوض کنند. همچنین در ژانر کودک و نوجوان نیز کمبود حس می شود و این بُعد از مخاطب آنقدر در نظر گرفته نشده که تمرینی درباره آن نکردهایم.
دانشی ادامه داد: ممکن است نقدهایی به این فیلم ها وارد باشد ولی در وهله اول، جسارت فیلمساز قابل تقدیر است. فیلمسازی کار شریفی می کند که میداند شاید فیلمش اقبالی در جشنواره پیدا نکند ولی آن را می سازد. اینکه فیلمساز سعی کند در مسیر فیلمسازی ژانر مورد علاقهاش را پیش ببرد بسیار باارزش است و در نهایت اتفاق خوبی در کلیت سینما رقم میزند.
دانشی با اشاره به فیلم کوتاه «خرگوش» ادامه داد: این فیلم بخشی از اجزا و قواعد ژانر خود را رعایت کرده و قاعده و قانونهایی را در فرم خود گذاشته و از آنها بهره میگیرد و به سبک خود سعی می کند اجزای قصه را روایت کند. با این حال فیلمسازان این ترس از جدی گرفته نشدن را دارند و ممکن است با خود بگویند: نکند مخاطب فیلم را پس بزند.
دانشی با بیان آنکه در ژانر فانتزی اولین چیزی که میتوان روایت کرد جهانبینی فیلمساز است، تاکید کرد: گاهی فیلمساز به دنبال مضمونی است و میخواهد مفهومی را انتقال دهد که شاید نتواند آن را روایت کند ولی در ژانر فانتزی دست فیلمساز باز است. با این حال مفهوم باید بسیار دقیقتر باشد.
وی همچنین درباره فیلم کوتاه «مورس» گفت: به نظرم مورس یکی از بهترین فیلمهای کوتاه است که در این سالها قواعد ژانر خود را رعایت کرده و فیلمی در ژانر معمایی- جنایی با رگه های سیاسی ساخته شده است. در فیلم شاهد رمزگشایی هستیم که لحظه به لحظه پیش میآید. حتی به نظرم در آن بخش که خانمی به صورت مستند در میانه فیلم صحبت میکند ایرادی به ژانر نیست و سلیقه فیملساز است و سعی کرده از این طریق برای مخاطب رمزگشایی کند. بزرگترین اتفاقی که در فیلم وجود دارد، امید به آینده و مبارزه برای فردای بهتر است و این اتفاق در اجزای قصه آمده است و مولفه هایی مانند رفاقت و نارفیقی را در فیلم داریم که از اجزای اصلی فیلمهای سیاسی است.
پس از آن فیلم کوتاه «دوالپا» نمایش داده شد. مریم اسمیخانی پس از نمایش این فیلم گفت: دولپا یک موجود غیرطبیعی است که در افسانه ها وجود دارد و نکتهای که در این فیلم وجود داشت این بود که فیلمساز برای بیان قصه از موجود عجیبی استفاده نکرده بود و از انسان استفاده شده بود. لوکیشین فیلم مطابق با ژانر فیلم بود و مواردی مانند طراحی لباس، استفاده از بستر سفر و مسافر به انتقال مفاهیم مورد نظر فیلمساز کمک کرده است. وقتی در ژانری شخصیتی افسانه ای خلق میکنید، مخاطب را وادار به مطالعه بیشتر در مورد آن موجود افسانه ای میکنید و این کاری است ژانر انجام می دهد.
در ادامه دانشی نیز گفت: این فیلم در ژانر افسانهای فانتزی بود و اولین حسی که از آن به عنوان مخاطب می گیریم، طمع است. وقتی این افسانه ها را بررسی میکنیم مفاهیم انسانی را می توانیم پیدا کنیم.
در پایان این نشست، کاظم دانشی و مریم اسمی خانی به سوالات حاضران پاسخ دادند.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: سی و نهمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران سینمای ژانر فیلم کوتاه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۲۸۰۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(ویدئو) ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه بود؟
فریدون جیرانی در آخرین گفتوگوی ویدئویی خود در «اعتمادآنلاین» روبروی ابوالحسن داوودی، کارگردان و تهیهکننده و فرهاد توحیدی، فیلمنامهنویس نشست و درباره شرایط روز سینمای ایران سخن گفتند.
در بخشی از این گفتگو فریدون جیرانی به سینمای عباس کیارستمی و تاثیر آن در دهه ۷۰ شمسی پرداخته است و با مهمانان به بررسی آن شرایط و دورههای پس از آن پرداختهاند.
به گزارش اعتمادآنلاین، در ادامه این بخش صحبتهای جیرانی و ابوالحسن داوودی را میخوانید و میبینید:
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیدر تحلیل دولتمردان فرهنگی دهه ۷۰ خیلی از عناصر که ممکن است به تعبیر الان مزاحم به نظر بیایند، کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود
*تفکر عباس کیارستمی با خانه دوست کجاست و کلوزآپ باعث شد روشنفکری تمام دنیا متوجه اینجور سینما شوند و تاثیر جهانی گذاشت.
داوودی: و امر مهمی که داشت اینکه در تحلیل خیلی از دولتمردان فرهنگی آن زمان خیلی از این عناصر که ممکن است به تعبیر الان عناصر مزاحم به نظر بیایند، آن زمان کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود. یعنی یک جوری چهره جمهوری اسلامی را در دنیا یک چهره جذابتر و قابل قبولتری نشان میداد.
در عرصه فرهنگ معمولاً سیاستهایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه میشود
*چهره را خیلی عوض کرد.
داوودی: اشکال بزرگی که در روش و سیستمی که به نظر میآید حاکمیت بعد از این جریان در پیش گرفت، [این است که]به نظرم حاکمیت را بیشتر تبدیل کرد به یک حاکمیت ترسیده که برای اینکه از شرایط پیشگیری کند درخت را از بن برید. یعنی سعی کرد درخت را بهنوعی از ریشه دربیاورد یا خشک کند، نفت بریزد که ریشهاش هم خشک شود؛ و این توجه را نداشت که همه این عناصر حتی منتقدترینشان، حتی کسانی که به نظر اوج اپوزیسیون جریان حاکمیت میآیند، نهایتاً در این سیستم پیچیده فرهنگی و ارتباطی که در دنیا هست میتوانند منافعی را هم برای دولت بیاورند. بهخصوص در حوزه فرهنگ. در حوزه سیاست اگر این را ببینید سیاست برخوردهای خیلی سلبی و تند و تیز را ممکن است جواب بدهد، اما در عرصه فرهنگ معمولاً سیاستهایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه میشود. شمشیر دولبهای که بعد از یک مدتی بیشترین خسارت را برای خود آن شمشیرزن به وجود میآورد. این چیزی بود که دوستان تحلیل نکرده بودند.
جشنواره فجر به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد/ قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، میگوییم جیرانی چرا بسازد؟
در واقع شاید مهمترین مسالهای که وجود داشت این بود که در این دوره دوستان کاملاً بدون هرگونه تحلیلی بر اساس شرایط مدرن امروز سینما و جامعه رفتاری را پیشه کردند که از همین الان میبینیم خسارتهایش چگونه اتفاق افتاد. مثلاً جشنواره فجر تقریباً جزو دولتیترین جشنوارههای دنیا محسوب میشود. به خاطر مناسبتش، ویترینش، به خاطر اینکه سالهای سال همه درگیرش بودهایم. اینکه جشنواره فجر همواره زیر سایه سالگرد انقلاب حرکت کرده و تبدیل به ویترینش شده، با همه لطمههایی که زده، اما باعث شده خود این جامعه در دورانی تبدیل به یک چهره ملی و سبب ارتباط بین این دو هم بشود؛
یعنی بین حاکمیت و مردم و بهخصوص بخش فرهنگی و سینمایی. الان تصویر جشنواره فجر را نگاه کنید. جشنواره فجر واقعاً به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد که یک نهاد و جریان حکومتی برگزار میکند تا چهرهای که هم اهالی سینما و هم مردم آن را پذیرفته بودند که این شرایط به دلیل وضعیتی که داریم بهترین شکلی است که میتواند الان برگزار شود. اشکالاتش را هم پذیرفته بودند، اما الان اتفاقی که از سال گذشته به شکل عمده و آشکار شروع شد، تاثیرش را همین امسال چقدر در سطحی شدن و از دست دادن کیفیت گذاشته است. از دست دادن هویت بهخصوص حتی بخشی که مربوط به حاکمیت بود.
یعنی این به نظرم خسارتش بسیار عمدهتر از چیزی است که جشنواره فجر برای مردم داشت و دوستان این را در تحلیل خودشان متوجه نشدند که هر کدام از این اتفاقات، از این شمشیر از رو بستنهایی که در واقع نفی کردن یک طیفی که فکر کنند چرا برویم دنبال اینکه آقای جیرانی چه چیزی میخواهد بسازد. اصلاً آقای جیرانی چرا باید فیلم بسازد. وقتی این تفکر غالب میشود و این میشود که قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، میگوییم جیرانی چرا بسازد؟
سینمای ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره میخورد به این دلیل که نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند
این تفکر خسارتش قبل از هر چیز به خودشان برمیگردد. به این دلیل که سیستمی که در تحلیل شما و فرهاد هم بود، رشد کردن سینمایی ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره میخورد. چون سینمای پروپاگاندا به دلیل اینکه نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و پلهایی را که مخاطب خودش نیاز دارد با درک و سلیقه خودش کشف کند و واردش شود، نمیتواند آنها را بسازد؛ بنابراین روزبهروز چه دولت بخواهد چه نخواهد، گرانتر و غیرقابل ساختتر میشود و به جایی میرسد که دیگر سینما، حتی سینمای پروپاگاندا، امکانش از دست دولت و نهادهای سازنده هم خارج میشود. چون اینها مخاطب ندارند.
در تولیدات سال قبل، تعداد محدود محصولاتی که بنیاد فارابی به عنوان مهمترین بنیاد تقویتکننده سینما که به این دلیل شکل گرفته بود... به این دلیل که حمایت کند یکسری محصولات ساخته شود تا رابط بین فرهنگ ایدئولوژیک و حاکمیتی و مردم باشد...، اما عملاً به چه سرنوشتی دچار شده؟
محصولات امسال هیچ شانسی در ارتباط با مخاطب ندارند/ کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون میآید جواب نمیدهد
سال گذشته و امسال تقریباً ۲۰ محصول داشتیم که از این تعداد تماماً در اختیار نهادهای مختلف بوده و سرمایههایی که بیشتر سرمایههای دولتی بودهاند و شاید به جز یکی دوتا- که احتمال دارد بر اساس آن چیزی که دیدهاند باشد، من هیچ کدام از محصولات امسال را ندیدهام-، اما کسانی که دیدهاند به جز یکی دو مورد بقیهشان هیچگونه شانسی برای اینکه کمترین اقبالی را بتوانند در ارتباط با مخاطب و مخاطب عام به وجود بیاورند [نداشتند]نه یک گروه خاص، گروه انتخابشده که پول بدهند.
کسانی که تصمیمات فرهنگی میگیرند با شرایط و کسانی روبهرو میشویم که همان مثال معروف را به یادمان میآورند که بر سر شاخ نشستهاند و بن میبرند و متوجه نیستند که این رفتار خشن، سلبی و تحریککننده که پیش گرفتهاند، فرار به جلویی که میبینیم که روزبهروز بیشتر میشود، این لجبازی از طرف تمام تصمیمگیران نسبت به اینکه همین است که هست، این سیاست حتی وقتی به جایی میرسد که دیدیم بعد از جشنواره فجر وقتی این میزان مهجوریت را مشاهده کردند، به جای اینکه این را تحلیل کنند، روزنامه معروفی که بیشتر از همه نسبت به این داستان واکنش دارد، عنوان میکند چه خوب شد که پای همه این عناصر را از سینما قطع کردید و ما همین را میخواستیم.
این کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون میآید، به نظر میآید اولین چیزی است که ممکن است به ذهن هر آدم عامی بیاید که برای اینکه با یک مساله و بحران حاد روبهرو شود، چیزی که فکر میکند میتواند عامل بحران باشد از اول سرش را قطع کند. این فرهنگ جواب نمیدهد. این در سینما جواب نمیدهد. اتفاقی که شاید افتاده و دوستان کاملاً ندیده گرفتهاند تغییر ماهیت جریانات و نوع ارتباطات فرهنگی است که سینما جزو عمدهترینشان است.
در بین محصولاتی که تولید میشود که حتی مربوط به سینمای زیرزمینی هم نیست؛ همین فیلم آقای صناعیها فیلمی است که خیلی مشخص و قانونی پروانه ساخت گرفته و با همه اصول و نظارتهای دوستان ساخته شده، اما چرا تبدیل میشود به یک جریانی که مثل لیف خرما نمیدانند چهکارش کنند. فیلمی که همه مراحل قانونی را طی کرده و بر آن اساس ساخته شده.
اگر بخواهیم به تعبیر همان اواسط دهههای ۶۰ و ۷۰ نگاه کنیم، این فیلم باید از جانب مردم و حاکمیت افتخار سینمای ایران باشد. ممکن است حاکمیت نسبت به آن نقد هم داشته باشد هیچ ایرادی ندارد میتواند نقدش را داشته باشد، اما از یک طرف به عنوان یک تصویری [که جامعه آزاد را نشان میدهد]، جامعهای که در آن امکان حرف زدن و ابراز سلیقههای مختلف وجود دارد، بیش از هر چیزی آن فیلم میتواند به حاکمیت و جریان بینالمللی کمک کند. ۴۰ سال است که با پوست و گوشت و استخوان و تورم این را تجربه میکنیم که هیچ جور از این شرایط جهانی جدا نیست.